آواتار فيلم به ظاهر پيچيده ايست. جلوه هاي ويژه بصري با جديدترين تكنولوژي روز به اضافه حرفهاي گنده – و البته باسمه اي – پست مدرنيستي :
حفظ محيط زيست : «مادربزرگ ما طرف كسي رو نمي گيره، او ن فقط ازتعادل حيات حفاظت مي كنه[1]» ، طرح رابطه ناديدني موجودات زنده با هم كه با ترفند پيوندهاي عصبي بوجود آمده، ادعاهاي ضد جنگ بخصوص با تصاوير احساسي نابود شدن درخت پس ازبمباران، محق دانستن موجودات براي دفاع ازخود«وقتي پاروي دم ديگران مي ذاري بهشون حق بده دشمنت بشن [2]»، نقد درون گفتماني ليبرال – سرمايه داري «بخاطر چي معامله كنن، آبجو يا شلوار لي؟ ما چيزي نداريم كه اونها دلشون بخواد[3]» و… همه اينها فيلم را مهم و باشكوه جلوه مي دهد. اما آواتار بيش ازآنكه پيچيده و عميق باشد، پرزرق و برق و فريبنده وبا ساختاري بسيار ساده. يعني همان رقصنده با گرگِ كوين كاسنر در نمونه اي امروزي، تخيلي و مجازي. نزديك شدن يك آمريكايي به قبايل بدوي سرخپوست و دراينجا ناوي، دلسوزي با آنها به خاطر ظلم اشغالگران آمريكايي، حلول خصوصيات و روحيات آنها دراو و درنهايت عضويت و همراهي با آنها در جنگ با اشغالگران. شما مي توانيد دراين چهارچوب بجاي ناويها، سرخپوستها، سياه پوستها، سفيد پوستهاي آفريقايي، مسلمانها، زردها، بوميان استراليا و … را بگذاريد و به مدلهاي ديگري برسيد.
و چند نكته درباره فيلم :
بخش هاي منتقدانه آواتار به ساختارهاي ليبرال سرمايه داري، با قطعه اي ازخود فيلم خنثي مي شود. مثلاً تفكرات ضد جنگ فيلم با فضاي نظامي اغراق آميز درباره تواناييهاي نداشته ارتش آمريكا به فراموشي سپرده مي شود. درست مثل آژانس شيشه اي كه ما فقط يكي مي سازيم و آمريكاييها سالي چند تا.
درميان ناوي ها فقط آنهايي متمدن ترند و بويي ازخصايص انساني برده اند كه انگليسي بلدند. بيشتر هم زنها انگليسي بلدند و نه همه. دختر پادشاه، همسر پادشاه و… يعني كارگردان تفاوت طبقاتي نظام ليبرال – سرمايه داري را به پاندورا هم تعميم مي دهد.
مثلي است كه مي گويد : خود گويم و خود خندم، من مرد هنرمندم است. خودت اشغال كني، تجاوز كني، هر جنايتي را مرتكب شوي و بعد درمقام فرشته صلح ظاهر شوي و دنيا را به تحسين وادار كني. منجي ناويها!! درفيلم، بازيك آمريكايي نيرو ويژه است كه جنايات زيادي را مرتكب شده است.
بخشهايي ازفيلم، رويكرد به خدا،دين، معنويت، ستايش، پرستش، معجزه، شفا وديگر مفاهيم اينچنين است. اما كدام خدا؟ خداي ناويها چيزي فراتر از اسطوره ها و خدايان خرافي و دست ساخته بدويان آفريقا و آسيا و آمريكاو اروپاست؟ درمقابل اين، انسان ليبرال است كه درمقابل خدايان قلابي ناويها، خود را بجاي خدا نشانده و كارخانه ناوي سازي علم كرده است. اين درونمايه درترميناتور 1و 2 جيمز كامرون نيز ديده مي شد.
آواتار دريك رويكرد استراتژيك، درحال ترسيم رابطه آينده آمريكا با جهان سومي هاست. وارد شدن ازدردوستي و نشان دادن هويج، نزديك شدن به آداب و رسوم اديان مختلف، نفوذ درآنها و استحاله شان. يعني همان سياست غرب درانتخابات رياست جمهوري ايران با نمادهاي مذهبي و انقلابي. درسطحي ديگر فيلم با انتقاد خفيف به سياستهاي جنگ طلبانه بوش، سياستهاي اوباما درباره خروج آمريكاييها ازعراق را پي مي گيرد. درست مثل فيلم هارت لاكر.
نگاهي به نقدهاي آواتار در خارج ازايران انداختم. درآنها چند نكته جالب ديده مي شد. ازكليساي كاتوليك كه به طبيعت پرستي و طبيعت گرايي افراطي فيلم كه درمقابل خداگرايي قرار دارد، اعتراض كرده بود. تا اعتراض بوميان آمريكا و هند كه استفاده ازواژه مقدس آواتار را براي فيلمي سرگرم كننده جرم مي دانند تا اعتراض گروههاي زيست محيطي به آواتار براي استفاده ازشنهاي خاص يكي ازمعادن كانادايي – يكي ازموارد خنثي كننده فيلم كه درباره محيط زيست و طبيعت فيلم مي سازد ودرهمان فيلم محيط زيست را تخريب مي كند. –
——————————————————————————–
[1] – بخشي ازديالوگ دختر پادشاه ناويها
[2] – بخشي ازديالوگ هاي فيلم
[3] – بخشي ازديالوگ جيك سالي
Sorry. No data so far.