در «حافظ هفت» تخیل و مستندات خوب جوش خورده‌اند

تبدیل مستندات به رمان یک اتفاق نویی بود و همین کار را سخت می‌کند؛ چون از یک طرف مجبور هستی به مستندات وفادار باشی و از یک طرف باید به رمان و تخیل ذهن بپردازی. یعنی جمع بین تخیل و ذهن و مستندات که می‌تواند یک مقدار سخت و بعضی وقت‌ها ناممکن باشد.

آواز بلند می‌گفت: چرا به جبهه نمی‌روم!

رمان جنگ حالا خیلی بیشتر از این که به کشمکش‌های فیزیکی بین دو جبهه متخاصم فکر کند، به کشمکش‌های عاطفی و فکری بین آدم‌های یک شهر و یک خانواده و حتی کشمکش‌های یک فرد با خودش فکر می‌کند. عزتی پاک به انعکاس وقایع و مصیبت‌ها در درون آدم‌های داستانش فکر می‌کند و خودش هم مثل یک آینه دریافت‌هایش را منعکس می‌کند.

وقتی یک داستان انقلابی را با تم «وضع خراب است» پیوند می‌زنیم

نگرانی اصلی درباره «بوسیدن روی ماه» پیوند دادن مفهوم شهادت و خانواده‌های شهید به تم‌های تلخ و مایوس کننده است. پیش از این در سینمای ایران به کرّات با تم «وضع خراب است» در فیلم‌های روشنفکرانه مواجه بوده‌ایم و اساساً فیلم‌های روشنفکرانه بدون نق زدن به وضع موجود و سیاه نمایی و ابراز یأس از آینده اصلاً روشنفکرانه نمی‌شوند.

شاکری جلد دوم ادبیات داستانی دفاع مقدس را می‌نویسد

مجلد دوم اين بررسي پژوهشي ـ انتقادي به مبحث انسان‌شناسي ادبيات دفاع مقدس مي‌پردازد، تا از رهگذر آن به تفاوت نگاه به انسان در آموزه‌هاي دين اسلام و جهان غرب پرداخته شود و سعي مي‌كند به تبيين جايگاه انسان در داستان از منظر آموزه‌هاي فرهنگي ايران نگاه كند.

داوودآبادی خاطرات شهید کاظم‌زاده را به ناشر سپرد

شهید کاظم‌‌زاده برای من جان و روح بود و تنها شهیدی بود که من یک ماه قبل از شهادت، جلوی خود او، تا لحظه‌ جان دادنش برایش گریه می‌کردم که از صبح خودش گفت من امروز بعدازظهر شهید می‌شوم.

اشتباه تاریخی بچه های جنگ

من بايد چگونه به اين قضيه نگاه كنم كه وقتي يك گردان در عملياتي با ميدان مين مواجه مي‌شود و نتوانسته آنجا را پاكسازي كند و مي‌داند اگر پاكسازي نشود گردان ديگر قلع و قمع مي‌شود، يك‌دفعه چهار نفر داوطلب مي‌شوند در جايي كه مي‌دانند جايي مي‌روند كه دست و پا و تمام بدنشان تكه‌تكه مي‌شود! خودش هم بايد برود. لبخند هم مي‌زند! خب اينجاست كه قلم من كسر مي‌آورد،‌ كار كسر نمي‌آورد.

کسی که آمدنی است

-کشف صحبت نکن. سعید با کد صحبت کن… صدای فرمانده بود. بی تاب و بی قرار و با لرزشی که نشان از ترسی کمرنگ داشت.
-نیاز به کد نیست. این دقایق آخر، بگذارید راحت باشم. خودم باشم. -راحت باش. هر جور که راحتی، باش. حتماً نمی ترسی که؟
تأمل کرد در پاسخ دادن. تلاقی نگاهش با چشمهای سرباز عراقی در روشنایی منور او را به تأمل واداشت. سرباز نبود. آخرین رمقهای منور، درجه های روی دوش او را نشان داد. افسر بود و سعی می کرد فاتحانه به اطرافش نگاه کند.

سال افتِ داستان دفاع مقدس

امیدوارم که مسوولان فرهنگی مرتبط با 8 سال دفاع‌مقدس، با سرمایه‌گذاری بر روی آثار فاخر و نویسندگان برتر، ضعف و خلاء ادبیات داستانی و رمان دفاع‌مقدس در سال گذشته را جبران کنند.

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.